بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره انتظارتو کشیدم تا که برگردی دوباره درغروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم زیربارون جدایی با خیال تو نشستم پشتشیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم منبرای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم انتظاربا تو بودن منو از پا درمیاره ترساز این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره
شبی غمگین تر از شبهای فرهاد بهیاد لحظه های رفته بر باد بهیاد سروهای سبز و عاشق نشستمگریه کردم تا شقایق صدایمیک نیستان بی قراری غروبو حسرت و چشم انتظاری بهیادت ای عزیز نازنینم ! شبیتنها و خاکستر نشینم ازآن آتش که شب را شعله ور کرد چهبر جا مانده جز خاکستر سرد شکفتهیاد گل در گریه هایم پراز حرفم اگر چه بی صدایم بهسوگت ای چراغ خانه ی دل چوکولی ای روم ، منزل به منزل کهتا شاید ز تو یابم نشانه زتو ای شاعر هر چه ترانه تورا می پرسم از اندوه مهتاب کهمی گرید به روی بستر آب تمامچشم را من جستجویم مگریابم تورادرروبرویم
یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد:کهنه قالی میخرم
دسته دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گرنداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید، بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید؟!!!!!!؟